نارسا نویسی چیست؟
املای یک کلمه بسیار مشکل تر از خواندن ن است، چرا که بازشناسی یک کلمه چاپی، یک عمل رمزگردانی است. در موقع خواندن، نشانه های زیادی وجود دارد که خواننده را در شناسایی یک کلمه کمک می کند ( برای مثال خود متن، علائم صوتی، تجزیه و بخش کردن و حتی شکل کلمه)، در حالی که هنگام نوشتن این علائم وجود ندارد.
به طور معمول به کودکانی بر چسب نادرست نویسی زده می شود که دو سال اول دبستان را پشت سر گذاشته باشند و به داشتن غلطهای زیاد و فاحش ادامه دهند. غلطهای مربوط به نوشتن در این اختلال عبارتند از ( دادستان، 1370):
1- حذف پاره ای از هجاها یا حروف.
2- تقطیع کلمات ( بر حسب تفسیر شخصی).
3- چسباندن کلمه ها یا حروف به یکدیگر.
4- نوشتن کلمات آنچنان که آنها را تلفظ می کند.
5- غلطهای مربوط به کلماتی که نحوه نوشتن آنها با املای معینی مرسوم است و کودک چاره ای جز حفظ کردن آنها ندارد ( خاهر به جای خواهر، خیش به جای خویش و...)
6- ناتوانی در رونویسی کردن یک متن بدون اشتباه.
در بسیاری از موارد، نوعی عدم هماهنگی بین تلفظ و نوشتن وجود دارد و به همین علت است که نارساخوانی و نادرست نویسی متعاقب هم مطرح شده اند ( منصور و دادستان، 1371).
اشتباهات موجود در قلمرو هجی کردن و خواندن براحتی به قلمرو نوشتن تعمیم می یابند. برادلی و برایان ( 1979) نشان داده اند که اغلب کودکان کلمه هایی را که می توانند بخوانند، بیش از واژه هایی است که می توانند هجی کنند. کودکان هجی کردن را بطور ضمنی از طریق خواندن و نوشتن، یا مستقیما از طریق فهرستی از واژه ها و با از طریق تعمیم ( هجی کردن کلمات جدید بر اساس اطلاعات در باب کلمات مشابه) یاد می گیرند. بعضی از کودکان برای خواندن از نوشته های اصواتی استفاده می کنند که البته چنین شیوه ای خزانه لغات را برای واژ هایی که از نظر ساختاری اصواتی هستند، محدود می سازد. کلماتی مانند خواب (خاب) و... به مهارتی بیش از نشانه های اصواتی نیاز دارند. بعضی دیگر از کودکان هجی کردن واژ ها را از طریق مجسم کردن، یعنی تصویر سازی صحیح کلمه در ذهن، می آموزند و سپس آن را به کمک حافظه می نویسند. فقدان دو مهارت پیش گفته ( استفاده از نشانه های اصواتی و تصویر سازی) می تواند باعث مشکلات شدید در درست نویسی گردد.
همراه با مشکل درست نویسی، غالبا تاخیرهایی در زبان دیده می شود، یعنی کودک بین 2 تا 6 سالگی ( دوره تحول سریع زبان) تقریبا حرف نمی زند یا بسیار کم یابد سخن می گوید و شیوه بیان و درک وی آشکارا پایین تر از کودکانی است که تحول زبان آنها بهنجار است. همچنین آنها در درک و دریافت جملاتی که دارای مفاهیم فضایی ( بالا، پایین، روبه رو، عقب و...) یا زمانی ( دیروز، امروز و...) یا رنگها ( سبز، قرمز و...) هستند نیز مشکل دارند.
برتری جانبی، یعنی تسلط چشم، دست و پای یک طرف بدن بر طرف دیگر ( که تقریبا بعد از 4-3 سالگی به وجود می آید)، از دیگرمشکلات است که همراه با نادرست نویسی دیده می شود. چپ دستی فی نفسه منجر به نادرست نویسی نمی شود، اما عدم استفاده از روشهای آموزشی درست برای کودکان چپ دست، ممکن است مشکل آفرین باشد. معمولا راست برتران هنگام نوشتن قلم را می کشند، در حالی که چپ دستان آن را هل می دهند
( کرک و کافمن، 1376). تمایل چپ برتر آن است که از چپ به راست بنویسد ( در حالی که در کتابت، فارسی را از دست به چپ می نوسند). در نوشتن از راست به چپ، چپ دست نمی تواند بخوبی آنچه را که می نویسد، ببیند، چرا که دست او بر روی نوشته ها قرار می گیرد و ممکن است بازخورد مناسبی از کلمات نوشته شده دریافت نکند ( ابراهیمی و سامانی، 1375).
به طوری که ملاحظه می شود، نوشتن و املا مستلزم مهارتها و تواناییهای زیادی است. شخص باید قبل از هر چیز به خواندن کلمه قادر باشد و باید بتواند روابط خاص آوایی و تجزیه کلمات را درک کند، باید بتوان تعمیم های صوتی مطلوب بدهد، باید قادر به تجسم شکل و ظاهر کلمه باشد و بالاخره نیاز به نرمش و هماهنگی حرکتی و تقویت مهارتهای حرکتی ظریف دارد. همچنین توانایی درست نویسی با حافظه بینایی ( تجسم حروف و ترتیب و توالی آنها) و حافظه شنوایی ( شنیدن حروف و ترتیب و توالی آنها)، ارتباط نزدیکی دارد.